دانشکده پرستاری حضرت زهرا(س) آباده
شرح واقعه 16 آذر ماه روز دانشجو
در روز 16 آذر، سه نفر از بهترین دوستان ما، بزرگ نیا، قندچی و رضوی، چطور در مقابل دانشگاه به شهادت رسیدند؟
اول روایتی دردناک از دکتر علی شریعتی در خصوص واقعه 16 آذر:
دکتر علی شریعتی، در توصیف سه شهید دانشجوی رویداد ۱۶ آذر ۱۳۳۲ مینویسد: «اگر اجباری که به زنده ماندن دارم، نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش میزدم، همان جایی که ۲۲ سال پیش، «آذر» مان در آتش بیداد سوخت. او را در پیش پای «نیکسون» قربانی کردند. این سه یار دبستانی که هنوز مدرسه را ترک نگفتهاند، هنوز از تحصیلشان فراغت نیافتهاند، نخواستند ـ همچون دیگران ـ کوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فرو برند. از آن سال، چندین دوره آمدند و کارشان را تمام کردند و رفتند، اما این سه تن ماندند تا هر که را میآید، بیاموزند، هر که را میرود، سفارش کنند. آنها هرگز نمیروند، همیشه خواهند ماند، آنها شهیدند. این «سه قطره خون» که بر چهره دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است. کاشکی میتوانستم این سه آذر اهورایی را با تن خاکستر شدهام بپوشانم، اما نه، باید زنده بمانم و این سه آتش را در سینه نگاه دارم».
روز بعد از شهادت این 3 نفر نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بیگناه رنگین بود، دکترای افتخاری حقوق دریافت داشت و از سکون و سکوت گورستان خاموشان ابراز مسرت کرد و به دولت کودتا، وعده هرگونه مساعدت و کمک نمود و به رئیس جمهور آمریکا پیغام برد که آسوده بخوابد».
روایت شهید دکتر چمران
روایت شانزدهم آذر ۱۳۳۲، با بیان یکی از شاهدان ماجرا، آنقدر تکاندهنده است که هر دلی را آکنده از تاثر و افسوس میکند. شهید مصطفی چمران اینگونه مینویسد: «از آن روز (یعنی ۱۶ آذر ۱۳۳۲) نُه سال میگذرد، ولی وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گویی همه را به چشم میبینم. صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین میاندازد. سکوت موحش بعد از رگبار، بدنم را میلرزاند. آه بلند و ناله جانگذار مجروحین را در میان این سکوت دردناک میشنوم. دانشکده فنی خونآلود را در آن روز و روزهای بعد به رای العین میبینم.
آن روز، ساکتترین روزها بود و چون شواهد و آثار احتمال وقوع حادثهای را نشان میداد، دانشجویان بیاندازه آرام و هوشیار بودند. پس چرا و چگونه دانشگاه گلوله باران شد؟ و چه طور سه نفر از بهترین دوستان ما، بزرگ نیا، قندچی و رضوی به شهادت رسیدند؟
دولت با خراب کردن سقف بازار و غارت اموال رهبران آن، بازاریان را کم و بیش مجبور به سکوت کرد، ولی دانشگاه همچنان خاری در چشم دستگاه میخلید و دست از مبارزه برنمیداشت و دستگاه همچون درنده خونخواری به کمین نشسته، دندان تیز کرده بود که از دانشجویان مبارز دانشگاه انتقام بگیرد، انتقامی که عبرت همگان گردد.
روز بعد نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بیگناه رنگین بود، دکترای افتخاری حقوق دریافت داشت و از سکون و سکوت گورستان خاموشان ابراز مسرت کرد و به دولت کودتا، وعده هرگونه مساعدت و کمک نمود و به رئیس جمهور آمریکا پیغام برد که آسوده بخوابد».
شرح واقعه 16 آذر روز دانشجو
روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲، مبدا جنبش دانشجویی ایران گردید، زیرا قبل از این تاریخ و با گذشت نوزده سال از تاسیس دانشگاه، شاهد جریان مستقل، مردمی، خودجوش و فراگیرِ دانشجویان نبودهایم. با آغاز سال تحصیلی و بازگشایی دانشگاهها در مهرماه، بر اثر خیزشهای مردمی و تحرکهای دانشجویی، اوضاع سیاسی رو به وخامت بیشتر نهاد. دانشجویان با راهاندازی تظاهرات، پخش اعلامیه و تعطیل کردن کلاسهای درس، خشم و نفرت خود را به دیکتاتوری حاکم ابراز داشتند.
در دهه ۱۳۲۰ و اوایل دهه ۱۳۳۵، پس از سقوط حکومت رضاشاه پهلوی و ایجاد فضای بازتر، فعالیتهای سیاسی در بین دانشجویان دانشگاه تهران افزایش یافت. در این دوران، حزب توده از نفوذ بسیاری در بین دانشجویان برخوردار بود، چنانکه بنا به گزارشهای مختلف، بیش از نیمی از دانشجویان دانشگاه تهران، عضو یا هوادار این حزب بودند.
در دوران نخست وزیری محمد مصدق و افزایش محبوبیت جبهه ملی در اوایل دهه ۱۳۳۰، محوریت این حزب در دانشگاه به چالش کشیده شد. پس از وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سازمانهای سیاسی تشکیل دهنده جبهه ملی، برای دوره کوتاهی، در یک ائتلاف ضعیف، تحت نام نهضت مقاومت ملی به مقاومت سیاسی دست زدند و تظاهراتها و اعتصابهای پراکندهای در بازار و دانشگاه تهران - از جمله در تاریخ ۱۶ مهر و ۲۱ آبان، در اعتراض به محاکمه مصدق- برگزار کردند. این موضوع، بهانه لازم برای اعتراضها را فراهم کرد و در ۱۴ آذر به سفارش نهضت مقاومت ملی، دانشجویان فعال به سخنرانی در کلاسها پرداختند و ناآرامی، تمامی محوطه دانشگاه تهران را فرا گرفت.
از همان روزها، اعلام رسمی تجدید روابط ایران و انگلیس - که با وعده ورود قریبالوقوع «دنیس رایت»، کاردار سفارت انگلیس در تهران، همراه بود- ناآرامیها و تظاهرات پراکندهای در چند نقطه پایتخت، از جمله: بازار و دانشگاه تهران به وقوع پیوست و عدهای از معترضان، دستگیر شدند.
همزمان با بروز این ناآرامیها، روز ۱۷ آذر برای ورود نیکسون (معاون رئیس جمهور آمریکا) به تهران تعیین و اعلام شد. رژیم شاه برای تسلط بر اوضاع و حفظ سلامت سفر نیکسون، نیروهای نظامی خود را در دانشگاه مستقر کرد. روز ۱۵ آذر، یکی از دربانان دانشگاه شنیده بود که تلفنی به یکی از افسران گارد دانشگاه، دستور میرسد که «باید دانشجویی را شقه کرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت که عبرت همه شود و هنگام ورود نیسکون صداها خفه شود و جنبندهای نجنبد.» رژیم در اقدامی کمسابقه، نیروهای لشکر ۲ زرهی را به دانشگاه اعزام کرد. صبح شانزده آذر، دانشجویان، هنگام ورود به دانشگاه با درک سیاسی خود، هوشیارانه سعی داشتند کمترین بهانهای به دست بهانهجویان ندهند. ساعت اول بدون حادثه مهمی گذشت و چون بهانهای به دست جلادان نیامد، داخل دانشکدهها هجوم آوردند. حضور نظامیان در صحن دانشکده فنی، باعث درگیری بین نظامیان و دانشجویان شد و سه دانشجوی آن دانشکده کشته شدند. آنان به داخل دانشکدههای پزشکی، داروسازی، حقوق و علوم رفتند و صدها دانشجو را دستگیر کردند. فردای آن روز، نیکسون به ایران آمد و دکترای افتخاری در رشته حقوق را، در دانشگاه تهران ـ که در اشغال مشهود نیروهای نظامی بود ـ دریافت کرد.
از مهمترین حرکتهای سیاسی، اعتراض دانشجویان در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ به ورود معاون رئیس جمهور آمریکا بود و نقطهی اوج آن را میتوان در اشغال لانه جاسوسی آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ مشاهده کرد.
نظر دهید